مهدی عبدالکریمی

23 ربیع الاول سالروز ورود حضرت فاطمه معصومه(س) به شهر قم گرامی باد!


حضرت معصومه(س)-ورود به شهر قم -مدح

 

ای واجب السلام، سلام عرض میکنم

وی فاطمی مقام، سلام عرض میکنم

الهام بخش سیره عرفانی ام، سلام

محکم ترین دلیل مسلمانی ام، سلام

باران عشقی و به کویر قم آمدی

ایران به انعکاس غدیر خم آمدی

الطاف هر نگاه مسیحت نگفتنی است

آرامش کنار ضریحت نگفتنی است

بالا سر ضریح ترا عرش دانمش

محراب حضرت ولی عصر خوانمش

عرش خدا شمایل ایوان آینه

فردوس ما مقابل ایوان آینه

هر چه مریض در حرمت دست بر دعاست

در آسمان مرقد تو بارش شفاست

گفتند اهل معرفتت را عذاب نیست!

ارواح در جوار شما را حساب نیست...

پس مستی ولایت اگر هست... خم یکی است

با وادی السلام نجف خاک قم یکی است

این سرزمین مقدس اگر هست از شماست

جولانگاه سلطنت حضرت رضاست

....

همسایه... هم محله ای ام... می شناسی ام!

 از کودکیم بین حرم می شناسی ام

گرم ستایش کرمت هر محرمم

من پابرهنه حرمت هر محرمم!

***

البته طبق احادیث معتبر از ائمه اطهار دو خاک در عالم هستی فاقد حساب و کتاب عالم برزخ می باشند که آنها وادی السلام نجف و خاک قم میباشند.

یوسف رحیمی

حضرت معصومه(س)-ورود به قم

 

آئینه توحید به قم می آید

یا خواهر خورشید به قم می آید

نذر نفحات فاطمی اش صلوات

با آمدنش عید به قم می آید

یاسر مسافر

حضرت معصومه(س)-ورود به قم

 

این شهر کویری مملو از باران است

از مردمشان ملک بلاگردان است

هرکس که شد همشهری بانو در قم

خوشبخترینه مردم ایران است

مجید خضرایی

حضرت معصومه(س)-مناجات

 

اگر نیامده بودی شما به کشورمان

چگونه بود کنون حال قلب مضطرمان

میان این همه طوفان غم چه می کردیم

اگر نبود حریم تو سایه ی سرمان

اگر نبود کراماتتان، زبانم لال

چه بود عاقبت کار و وضع آخرمان

فدای نام شما و برادرت بانو

تصدق سرتان باد پای تا سرمان

چه قدر معرفت ما کم است بی بی جان

به رتبه ی تو که هستی پناه محشرمان

ولی هر آن چه که هستیم دوستت داریم

قسم به شیر حلالی که داده مادرمان

قسم به گندم مرغان عرشی حرمت

محافظت بنما از یگانه رهبرمان

دل رمیده ی دعبل برایتان تنگ است

"اگرچه صفحه ی اعمال او سیه رنگ است "

یوسف رحیمی

به مناسبت 23ربیع الاول سالروز ورود حضرت معصومه(س) به شهر مقدس قم


آئینه توحید به قم می آید

یا خواهر خورشید به قم می آید

نذر نفحات فاطمی اش صلوات

با آمدنش عید به قم می آید

*** 

هم زمزمه‌ی سبز بهاران با تو

هم روح بلند چشمه ساران با تو

از راه رسیدی و کویری تشنه

جنت شده، ای حضرت باران با تو

*** 

تا خاک مرا سرشت، یا معصومه

روی دل من نوشت: یا معصومه

یک پنجره پرواز مرا خواهد برد

از صحن تو تا بهشت، یا معصومه

علی اكبر لطیفیان

حضرت معصومه(س)-مدح و مناجات

 

ما را برای گدایش شدن آفریده اند

غُمری آب و هوایش شدن آفریده اند

 او را برای طواف و برای عروج

مارا برایِ برایش شدن آفریده اند

 این خانوم با کرم، محترم را برای

وقف امام رضایش شدن آفریده اند

 اصلاً تمامی ایران زمین را برای

ملک خصوصی پایش شدن آفریده اند

هرچند نانی نداریم، گندم که داریم

 گیرم مدینه نرفتیم ما قم که داریم

×××

 زهرا حضورش نیازی به مردم ندارد

 اصلاً ظهورش مدینه یا قم ندارد

بالی که این آسمان را ندارد، چه دارد؟

آن کس که این آستان را ندارد چه دارد؟

 عصمت تباری که همسایه اش را ندیده

همسایه اش نیز هم سایه اش را ندیده

بانوی والا مقامی که مافوق نور است

خورشید هفت آسمانی که مافوق نور است

 پروازها با قنوتش به بالا رسیدند

اعجازها با نگاهش به عیسی رسیدند

غیر از خدایا خدایا صدایی ندارد

روی زمین غیر محراب جایی ندارد

سجاده اش با مناجات کردن گره خورد

هر صبح با نور خیرات کردن گره خورد

امروز بارانی ترین عنایت به دستش

 فردا فراوان ترینِ شفاعت به دستش

از یک طرف دخترِ مردِ مشکل گشاهاست

 از یک طرف خواهرِ آبروی گداهاست

 او حلقهء اتصال رضا با جواد است

باب الحوائج ترینی که بابِ مراد است

 وقتی که می خواست از خانه اش در بیاید

یعنی به سمتِ حریم پیمبر بیاید

دور و برش از برادر برادر قرُق بود

راه از پسر های موسی ابن جعفر قرُق بود

 دست پسرهای موسی ابن جعفر نقابش

پای پسرهای موسی ابن جعفر رکابش

تا چادرش خاکی از رد پایی نگیرد

تا معجر با حجابش به جایی نگیرد

 او آمد و مایهٔ افتخار همه شد

 دسته گل مریمی بهار همه شد

گیرم نبودیم اما سلامش که کردیم

 گیرم ندیدیم، ما احترامش که کردیم

ما سر بلندیم از این که گلابش نکردیم

با ازدحام سر کوچه آبش کردیم

او آمد و طرز خواهر شدن را نوشت و

 قربانِ قبل از برادر شدن را نوشت و

 چه خوب شد که مسیرش به مقتل نیوفتاد

 چه خوب تر که بارها از روی تل نیوفتاد

گودالی از کشمکش های لشکر ندید و

 بالای سر نیزه ها سر ندید و....

علی اکبر لطیفیان

حضرت معصومه(س)-مدح و مناجات

 

نشسته ام بنویسم حرم، حرم، بانو

چه خوب شد که دوباره کبوترم، بانو

نشسته ام بنویسم مرا به قم ببری

دو هفته ای شده اصلا نمی پرم، بانو

نشسته ام بنویسم مرا رها نکنی

که بی تو راه به جایی نمی برم، بانو

مسیح نیز مریض مرا علاج نکرد

ولی به لطف تو امروز بهترم، بانو

امام زاده ی موسی بن جعفری، خانم

غلام زاده ی موسی بن جعفرم، بانو

سلام بانوی خیرات، بانوی برکات

هزار بار بر این خیر مقدمت صلوات

به شرط آن که فدایت شوند سر دادند

به شرط آن که برایت شوند، پَر دادند

شفیعه ی همه، مدیون چادرت هستیم

به لطف توست به ما سایه ای اگر دادند

تمام حاجت خود را نوشتم و بعداً

حساب کردم و دیدم که بیشتر دادند

قدم گذاشتی و یک نفس زدی و سپس

به علم حوزه ی علمیه ها اثر دادند

چهار امام کمال تو را بیان کردند

چهار امام جلال تو را خبر دادند

چهار امام نوشتند احترام تو را

شکوه نام تو را ،جلوه ی مقام تو را

بلند عرش خدا هم ردیف شانه ی تو

بهشت باغچه ای در حیاط خانه ی تو

قدم به سمت مدینه زدم نفهمیدم

چطور شد که رسیدم به آستانه ی تو

من و تو هر دو به دنبال یک هدف هستیم

تویی روانه ی مشهد منم روانه ی تو

حریمت آینه، ایوانت آینه، آری

چقدر آینه در آینه است خانه ی تو

شبیه فاطمه، همسایه آبرویش را

گرفت شب به شب از گریه ی شبانه ی تو

بخوان نماز شبت را که استفاده کنیم

و پخش کن رطبت را که استفاده کنیم

کریمه! سفره ی نان را به دست تو دادند

همیشه روزی مان را به دست تو دادند

چگونه دل نگران قیامتم باشم

دل منِ نگران را بدست تو دادند

کلید قفل حرم را بدست ما دادند

کلید قفل جنان را بدست تو دادند

قلمروی تو خلاصه نمی شود در قم

همه زمین و زمان را به دست تو دادند

نجات مردم قم دست "میرزای قمی" است

نجات هر دو جهان را بدست تو دادند

نگاه ما همه بر آفتاب محشر توست

دخیل ما همه بر رشته ی معجر توست

نکرده است کسی غیر حق تماشایت

ز بس که خالق تو آفریده بالایت

تو ازدواج نکردی به خاطر این که

نبود هیچ کسی هم طراز و همتایت

کنار جلوه ی تو می شود خدا را دید

تو کوه طوری و بابای توست موسایت

تمام مردم دنیا به پات می میرند

فقط همین که بگوید: فدات بابایت

تویی که این همه باشد عطای امروزت

خودت بگو که چقدر است عطای فردایت

یگانه دختر موسی بگیر دست مرا

شفیع جنت کبری بگیر دست مرا

تو آن همیشه کرم، من همیشه نوکر تو

مرا بزرگ نوشته است ذره پرور تو

کنیز بود اگر مادرت، کنیز تو بود

هزار حضرت مریم کنیز مادر تو

تو آنقدر عظمت داشتی که از مادر

فقط امام رضا می شود برادر تو

و از میان پسرهای موسی جعفر

فقط امام رضا بود سایه ی سر تو

خدا کند که نگیرد به چوبِ ناقه سرت

خدا کند که نگیرد به سنگ معجر تو

خدا کند که این جا پرت به در نخورد

شبیه مادر زینب، سرت به در نخورد

سید علی محمد نقیب

به مناسبت 23ربیع الاول سالروز ورود حضرت معصومه(س) به شهر مقدس قم


تو آمدی که به این شهر آسمان بدهی

 به خاکِ خسته قم قطره قطره جان بدهی

و قصه، قصهء یک شوره زار بود و کویر

 رسیده ای که کمی قصه را تکان بدهی

تو آمدی و مضامین ناب آوردی

 که راه شعر سرودن به ما نشان بدهی

از آسمانی صحن تو خوب فهمیدم

 تو آمدی که به این شهر آسمان بدهی

××

 دوباره یک شب جمعه، کمیل، بیت النور

 رسیده ایم به ما اذن جمکران بدهی

علی اکبر لطیفیان

حضرت معصومه(س)-مدح و مناجات

 

حرم امن تو کافی است هراسان شده را

مثل شه راه بده آهوی گریان شده را

دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت

تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را

مِهر تو باعث خاموشی آتش دان است

خارج از دست خلیل است، گلستان شده را

گندم ری به تنور کرمت پخته شود

از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را

هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است

از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را

به در خانه ی تو بسته و وابسته شدیم

چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را

گر قرار است جبینش به قدومت نرسد

کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را

در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچید

پخش کردند اگر قصه مهمان شده را

شدنی نیست کرم داشته باشی، امّا

دستگیری نکنی دست به دامان شده را

پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت

تا ببندند به آن زلف پریشان شده را

ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم

گذری نیست به معراجِ تو حیران شده را

جلوه ای کردی و زهرای پر از جذبه ی تو

تا قم آورد دل شاه خراسان شده را

قاسم صرافان

حضرت معصومه(س)-مدح و مناجات


برگشته غباری نگران، از سفرِ آه

یا حضرت آیینه! منم، من، پسرِ آه

پر می کشد این کفتر بی بال و پرِ آه

وقتی بکشد آینه دستی به سر آه

من آهم و آن روز تو آهو شده بودی

هنگام سفر بود، پرستو شده بودی

«آن یار کزو خانه ی ما جای پَری بود

سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود»

انگار در اعماق نگاهش خبری بود

در شهر خودش بود و دلش در سفری بود

می رفت دلت کوی به کو، خانه به خانه

«جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه»

انگار کسی رو به خراسان به نماز است

با چادر سبزی که پر از عطر حجاز است

«اَلمِنَّتُ لله که درِ میکده باز است»

مستی -به خدا- پیش دو چشم تو مجاز است

من مست ترین حوض تواَم حضرت مهتاب!

از این همه اشک است اگر شور شد این آب

در سفره ی مهمان تو جز نور خدا نیست

هر لقمه مگر با نمک نام رضا نیست

از شوق تو در صحن و خیابان تو جا نیست

کس نیست که در دامن مهر تو رها نیست

حق دارد اگر یوسف ما هم به تو نازد

یک مسجد و میخانه کنار تو بسازد

آنقدر عزیزی که دل قافله ها را...

آنقدر بزرگی که همه فاصله ها را...

آنقدر کریمی که تمام گله ها را...

از قافیه بگذر بگشا این گره ها را

نزدیک ترین سنگ صبور دل مایی

هم دامن زهرایی و هم دست رضایی

مجید تال

حضرت معصومه(س)-مدح


دلگیر، دلخسته، پریشان، راه رفتم

نوری نمی دیدم به سمت ماه رفتم

هم درد تنهایی ما بی او که می شد؟

قم بی حضورش شهرکی متروکه می شد

بر آب عصا را گر نمی زد دخت موسی

یک باره سیل بی امان می برد ما را

عکس حرم را روی سینه قاب کردم

قلب خودم را دور آن بیتاب کردم

آیین این آیینه ها مهمان پذیری ست

دیری ست آهم میهمان اوست دیری ست

بر جذبه های گنبدش دلداده خورشید

هرکس نخستین زائرش... همزاد خورشید

هر شاعری با لطف او مأجور باشد

در وصف او هر بیت، بیت النور باشد

بانو برایت شعر آوردم بخوانم

بگذار امشب تا سحر این جا بمانم

روز نخستین مهر تو دیوانه ام کرد

یادت می آید من همانم من همانم

می افتد از چشمانم اشک قطره قطره

اما نمی افتد تمنا از زبانم

وقت ورود تو همان روز دل انگیز

ای کاش بودم تا تو بودی میهمانم

آن روز عشق و احترام و مهربانی

گل ریختن از پشت بام و مهربانی

چندین محافظ در میان کاروان بود

شکر خدا آن ساربان هم مهربان بود

جمعیت آن روز مرهم بود، مرهم

دور و بر آن ناقه محرم بود، محرم

تاریخ رنج عشق را تمدید کردی

با رفتنت صد خاطره تجدید کردی

شرح کتاب فاطمی را طرح کردی

طرح کتاب زینبی را شرح کردی

کم می شود اشک من اما لطف تو نه

من مستحق آتشم با لطف تو نه

بانو شما از ریشه ی عشقی اصیلی

محض رضای مهربانی «اشفعی لی»

زهرا بشری موحد

حضرت معصومه(س)-مدح

 

سر زد از شرق قبیله، آفتاب

چشمه جوشاند از مسیله، آفتاب

با کویری های قم، هم کاسه شد

ساده و بی شیله پیله، آفتاب

طاهره، معصومه، لیلای رضا

فاطمه، سِتّی، جلیله، آفتاب×

ذره ها را برد تا عرش حرم

شرحی از "نحن الوسیله " - آفتاب -

او مرا شمس الشموسی کرده است

آفتاب آمد دلیلِ آفتاب ...

 

× در بسیاری از منابع كهن از حضرت معصومه به «ستّی فاطمه علیها السلام» یاد شده است. مثلاً در «تاریخ قم» و نیز «انوارالمشعشعین» چاپ سنگی، ص 208 و «منتهی الآمال» ج 2، ص 161 و  و162 و دلائل الامامه، ص 309 لقب «ستّی» آمده است.   به معنی خانم و بی بی  . گویا این كلمه مخفّف «سیدتی» است.

فاطمه نوری

حضرت معصومه(س)–مدح

 

تا آسمانت را کمی در بر بگیرد

یک شهر باید عشق را از سر بگیرد

گنجایش ات در سینۀ این خاک‏ها نیست

باید تو را دستان پیغمبر بگیرد

هر کس مزار مادرش را آرزو کرد

باید سراغش را از این دختر بگیرد

بانو رهایی را نمی‏خواهم که ننگ است

بی‏جذبۀ مهرت کبوتر پر بگیرد

قلب مرا از سینه‏ام بردار نگذار

دار و ندارم را کس دیگر بگیرد

دلواپس اما دلخوشم شاید که دستت

دست مرا هم لحظۀ آخر بگیرد

سیدمحمدجواد شرافت

حضرت معصومه(س)-مدح و مناجات

 

ای سورۀ نامت تفسیر اعطینا

زهرا ترین زینب، زینب ترین زهرا

خیر کثیر تو، آئینه کوثر

نامت سرآغاز تکثیر خوبی ها

روشن تر از نوری، در نور مستوری

پیدا ترین پنهان، پنهان ترین پیدا پیدا

ماه مقیم قم، خورشید «بیت النور»

در سایه سار توست سرتاسر دنیا

وقتی که معصومان، معصومه ات خواندند

در وصف تو لال است، شعر و شعور ما

فهم زمین عاجز، از درک اوصافت

والا مقامی تو، در عالم بالا

از آه لبریزم، از اشک سرشارم

این قطره را دریاب، دریاب ای دریا

محمود ژولیده

حضرت معصومه(س)-مدح


مرغ دل من که میل گندم دارد

پرواز میان مشهد و قم دارد

مائیم کبوتران بین الحرمین

یک کشور از این دو جا تنعّم دارد

×××

تا دل کرم فاطمه را می بیند

خاک قدم فاطمه را می بیند

هر کس که به شهر قم مشرّف گردد

این جا حرم فاطمه را می بیند

وحید قاسمی

حضرت معصومه(س)-مدح و مناجات


دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد

کنار درب حرم، بین زائران گم شد

نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد

دوباره شیفته ی رنگ زرد گندم شد

به یاد مسجد و باب الجواد افتادم

سرود عاشقی ام، یا امام هشتم شد

به محض بردن نام امام آینه ها

لبان آینه هایت پر از تبسّم شد

به استحاله کشاندی مرا به لبخندی

دو چشم مملو اشکم، دو خمره ی خم شد

سلام بر تو و بر خاندان اطهارت

سرم به زیر قدوم تمام زوّارت

از آب شور حرم، شوق و شور می گیرم

وضو برای تشرّف به طور می گیرم

ستاره ام، که در این آسمان ظلمانی

از آفتاب حضور تو نور می گیرم

چقدر زائر عاشق شبیه کودکی ام

ضریح مرقدتان را به زور می گیرم

چه افتخار عظیمی ست آمدی این جا

عجیب نیست که حسّ غرور می گیرم

برای رد شدنم از پل صراط جزا

ز دست لطف تو برگ عبور می گیرم

سلام بر تو و بر خاندان اطهارت

سرم به زیر قدوم تمام زوّارت  

نسیم مرقدتان عطر کوچه باغ بهشت

بَرَد ز خاطره ها غصّه ی فراق بهشت

رواق های حریمت بهشت نور و بلور

بلند گنبد نورانیت، چراغ بهشت

مدام روز قیامت پی تو می گردم

نمی روم به جهنّم، و یا سراغ بهشت

شکسته باد دو پایم، اگر که روز حساب

بدون تو بگذارم قدم به باغ بهشت

منم مدیحه سرایی که آرزو دارم

جوار باغ تو باشم، شده کلاغ بهشت!

سلام بر تو و بر خاندان اطهارت

سرم به زیر قدوم تمام زوّارت

صابر خراسانی

امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س)-مدح و مناجات


کرامت  هست آن جایی  که  سائل می شود پیدا

اگر چه دست و پـا گم می شود، دل می شود پیدا

گره  از  مشهد و  قم  وا نگشته بر نخواهد گشت

برادر  خواهری  اینگونه  مشـکل  می شود  پیـــدا

ز هر  دلــشوره  ای  دل  را  به  دریــای  تو باید زد

که  قدر  اشک  از  امواج  ساحل  می شود  پیدا

دل  ایران  ز  لطف  سایه ی  خورشید مشهد گرم

و قم همشیره اش چون ماه کامل می شود پیدا

دو  دلبر  از  جناب  حضرت  موسی بن جعفر چون

حسین  و  زینبی  حیدر  شمایل  می شود  پیدا

بدون  زهر  هم  معصو مه ی  دور  از رضا می مرد

مـــثالش  زینـب کبـــری، دلایـــل  می شود  پیــدا

رحمان نوازنی

حضرت معصومه(س)-مدح-ورود به شهر قم

 

مثل دلتنگی یک رود که تنها می رفت

او فقط داشت به پابوسی دریا می رفت

داشت خورشید هم از طوس نگاهش می کرد

زائر آینه با شوق تماشا می رفت

صبح روزی که قدم بر سر این خاک گذاشت

آفتاب از قدمش بود که بالا می رفت

توی این دشت فقط یک گل مجنون روئید

آن هم آن بود که در حسرت لیلا می رفت

" اشهد انّ رضا " را سر هر ماذنه برد

این چنین عشق به هر گوشه دنیا می رفت

وقتی از زمزمه آمدنش می گفتند:

به خداوند خراسان دل مولا می رفت

چهارده مرتبه تکرار شد و فاطمه شد

و از آن پس همه گفتند: که زهرا می رفت..

***

آن قدر رفت که در ثانیه ها هم گم شد

بعد آن سوی زمان پنجره ای در قم شد

و همین زائره سبز زیارتگاهش

در پرواز به سمت حرم هشتم شد

گوشه چادر او روی سر قم افتاد

کآفتاب آمد و تاریکی شیطان گم شد

خاک قم عطر گل یاس گرفت و آن گاه

قم مدینه شد و او فاطمه دوم شد

یازده  کعبه به همسایگی اش آمده اند

یازده مرتبه این جا حرم مردم شد

جمع بودند در این جا همگی تا این که

جمکران آمد و همسایه این خانم شد

**

لطف همسایگی اش بود؛ که احسان می ریخت

بر سر سفره او این همه مهمان می ریخت

بر لب حوض برای همه ماهی ها

مثل یک حوریه با دست خودش نان می ریخت

مثل ابری که پر از مرحمت زهرا بود

بر دل تشنه این باغچه باران می ریخت

از دل مشرقی ای او چه بگوئیم که تا-

پلک می زد همه جا صبح خراسان می ریخت

یا بگویییم که با یک نگه زهرایش

دور تا دور علی این همه سلمان می ریخت

یا سحرگاه که آیات خدا را می خواند

در صفوف حرمش سوره انسان می ریخت

**

دختری را که پدر هم به فدایش بشود

آمده بود فدایی رضایش بشود

آمده بود کمی بار بلا بردارد

زینب قافله ی کرب و بلایش بشود

آمده بود که زینب سر مقتل برسد

آمده بود که این بار فدایش بشود

هادی ملک پور

حضرت معصومه(س) –مدح-ورودیه به شهر قم


مست است این کویر ز بوی صنوبری

بوی صنوبری که به پا کرده محشری

یک سو زمینِ تَف زده از هُرم آفتاب

دارد نسیم می وزد از سوی دیگری

آن جا ز راه دور می آید کریمه ای

آرام روی شانه ی صد حوری و پری

با برگ لاله ساخته پروانه محملی

با شاخه های سرو بنا کرده منبری

بر مقدمش سلام کن ... ای سرزمین قم!

تو پای بوس دختر موسی بن جعفری

دیروز شوره زار و کویری بدون آب

امروز از بهشت خدا با صفاتری

دوشیزه ای که هر چه زمین گشت گرد خویش

پیدا نکرد لایق او کفو و همسری

فرزانه بانویی که به روز ازل خدا

با دست خویش داده به او تاج سروری

منزل به منزل آمده حالا به صد امید

دنبال رد پای غریبِ برادری

ای قاصد صبا! تو مگر چاره ای کنی

تا آرزو به دل نشود روز آخری

از بهر شادی دل هجران کشیده ای

پیغامی از دیار خراسان بیاوری

بانو! تویی که با همه ی غصه های خود

سهمی ز داغ عمه ی سادات می بری

هر بار در حضور تو احساس می کنم

وا می شود به سمت من از آسمان دری

این دل که آهوانه چنین صید می شود

دیگر نیاز نیست به صیاد دیگری!

از خلق دل بریده ام... اما شنیده ام

این سر به زیرِ بی سر و پا را تو می خری...

سید حمید رضا برقعی

به بهانۀ هفده روز اقامت حضرت معصومه(س) در بیت النور قم

حضرت معصومه(س)-ورودیه به قم


...و به همراه همان ابر که باران آورد

مهربانی خدا در زد و مهمان آورد

باد یک نامۀ بی واژه به کنعان آورد

بوی پیراهنی از سوی خراسان آورد

به سر شعر هوای غزلی زیبا زد

دختر حضرت موسی به دل دریا زد

چادرش دست نوازش به سر دشت کشید

دشت هم از نفس چادر او گل می چید

چه بگویم که بیابان به بیابان چه کشید

من به وصف سفرش هیچ به ذهنم نرسید

باور این سفر از درک من و ما دور است

شاعرانه غزلی راهی "بیت النور" است

آمد اینگونه ولی هر چه که آمد نرسید

عشق همواره به مقصود به مقصد نرسید

که اویس قرنی هم به محمد نرسید

عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسید

ماند تا آینۀ مادر دنیا باشد

حرم او حرم حضرت زهرا باشد

صبح شب می شد و شب نیز سحر هفده روز

چشم او چشمه ای از خون جگر هفده روز

بین سجاده، ولی چشم به در هفده روز

چشم در راه برادر شد اگر هفده روز

روز و شب  پلک ترش روضه مرتب می خواند

شک ندارم که فقط روضۀ زینب می خواند

سید هاشم وفایی

حضرت معصومه(س)-مناجات


هر كس كه سائل در این خانه می شود

مبهوت آن نگاه كریمانه می شود

بر این مقام هر كه كند روی التجا

مثل غبار ساكن كاشانه می شود

ای حُرمت مقدس قم، آشنای تو

با هر كسی به غیر تو بیگانه می شود

تو دختر امامی و شاگرد مكتبت

با مهر دل فروز تو فرزانه می شود

من كیستم كه دور ضریحت كنم طواف

جبریل در حریم تو پروانه می شود

وقتی فرشتگان به حریم تو سر زنند

این آستان نور، پری خانه می شود

هر چند غافلم ز تولای تو، ولی

این گنج قسمت دل ویرانه می شود

هر گاه یاد غُربت تو می كند دلم

گرم فغان و گریه مستانه می شود

هر كس فشاند قطره اشكی به ماتمت

این دانه اشك، گوهر یكدانه می شود

زین موهبت كه شد به «وفائی» ز سوی دوست

گرم نماز و سجده شكرانه می شود

مجتبی فلاح نیا

حضرت معصومه(س)-مدح


تولایت مرا با انبیا محشور كرد

تبرا دشمنان را مستحق گور خواهد كرد

خدا خورشید را هم به یقین از چشم تو چیده

كه با چشم مسلح هم بیبینیم كور خواهد كرد

چه كردی دلبری كردی خدا در روز محشرهم

تمام شهر قم را هاله ای از نور خواهد كرد

دو ركعت زیر گنبد چه صفا دارد که موسی را

چنین با عزم راسخ بی خیال طور خواهد كرد

عجب جای رفیعی كه خدا جبریل عرشی را

برای كفشداری حرم مامور خواهد كرد

كریمی آنقدر، در دست هایم جای خالی نیست

و این رو دادنت آخر مرا منصور خواهد كرد

نمی دانم خدایی سر ناگفته در این جا چیست

كه حتی پاک میل مستی از انگور خواهد کرد

هر آن كس نان دهد، دندان دهد مصداق آن اینجاست

خدا خود در حریمت دست ما جور خواهد كرد

بخواه از بانویی كه نائب بر حق مادر شد

گدایی كردن از این در تو را مشهور خواهد كرد

ببخشیدم به سمت روضه خواهد رفت این ابیات

اگر که اشك هایم شعرتان را شور خواهد كرد

و اما آخر این داستان عشق به داداشت

مرا به روضه خوانی از غمی مجبور خواهد كرد

بیا تا وقت دارم بوسه بارانت كنم آخر

سرت را نیزه دار از زینب تو دور خواهد كرد

حجت الاسلام محمد عابدینی

حضرت معصومه(س)-مدح


از نیمه شب گذشته و در جستجوی تو

 من را کشانده سمت حرم آرزوی تو

جایی میان مسجد اعظم نشسته ام

 مایل شده ست قبله ی قلبم به سوی تو

انسان سیب خورده چو مس می شود طلا

 با کیمیای معنوی گفتگوی تو

فیض زلال فیضیه ... دار الشفای عشق

 یک جرعه بود حوزه ی قم از سبوی تو

می ایستم به شوق تماشای گنبدت

 هر روز صبح ... کنج ارم ... روبروی تو

زل می زنم به گنبد و پر می کشد غزل

 طبعم پناه می برد از من به کوی تو

لبخند مهربان تو بانو سرودنی ست

 پر کرده حجم شعر مرا عطر و بوی تو

علی اکبر لطیفیان

 حضرت معصومه(س)-مدح

 

ری زاده ایم و مزرعه سبز گندمیم

هر صبح با حسین شما در تكلمیم

ما شیعه ولایت مولا، نسب نسب

سلمان پابرهنه ای از نسل چندمیم

گاهی میان خنده خورشید گریه ایم

گاهی میان گریه زهرا تبسمیم

همسایه حریم تو همسایه خداست

پس صد هزار شكر كه همسایه قمیم

آن قدر عاشقان و بزرگان و عالمان

دلداده تواند كه ما بین آن گمیم

ای دست گیر صبح قیامت سرم فدات

هم خانواده هم پدر و مادرم فدات

بالاتر از پریدن پرهاست بام تو

ماها نمی رسیم به شان مقام تو

خم می شود تمامی دنیا برابرت

ای احترام آل عبا احترام تو

باید هزار بار نشست و بلند شد

وقتی كه می رسند بزرگان به نام تو

این شان توست حرمت توست احترام توست

گوید اگر "فداک ابوک" امام تو

آباد گشت قلب زمین زیر پای تو

آباد گشت مسجد دین با كلام تو

یعنی تمام هستی دین مال فاطمه است

یعنی تمام ملك زمین مال فاطمه است

تو آمدی كه رحمت دنیای ما شوی

منجی تا قیامت كبرای ما شوی

ما مرده ایم و تو نفست مرده زنده كن

پس واجب است این كه مسیحای ما شوی

تو خانمی و جلوه بالای هر سری

اصلاً عجیب نیست كه آقای ما شوی

تو آمدی كه با بركات نسیمی ات

روزی یا امام رضاهای ما شوی

اصلاً قرار بود در ایران زمین ما

چون فاطمه بیایی و زهرای ما شوی

مهمان چند روزه ایران خوش آمدی

همشیره امام خراسان خوش آمدی

شهر تو آشیانه ی امن امام هاست

گلدسته ات مطاف شب و روز انبیاست

بانو! قسم به پنجره های ضریح تو

این آستانه ای ست كه باب الرضای ماست

روی در حریم تو زیبا نوشته اند

" این جا حریم دختر پیغمبر خداست

این جا به احترام قدم نه، که از شرف

گیسوی حور و بال ملك فرش زیر پاست

اینجا مس تو را به نگاهی طلا كنند

تا اسم اعظم است چه حاجت به کیمیاست"×

این جا مدینهٔ دگر آل فاطمه است

این جا دل شكسته به دنبال فاطمه است

حسین ایزدی

حضرت معصومه(س)-مدح


شوره زار است اگر قم، تو در آن دریایی

تو همیشه، همه جا، در همه آن با مایی

اصل و فرع ات همه نور است، خود خورشیدی

... و نه تنها پدرت که تو خودت موسایی

بعد زهرا و عقیله به خدا بانو جان...

بهترین اسوه برای همۀ زن هایی

وادی طور شده قم ز تو موسی زاده

بیت نور است زمینی که تو در آنجایی

می شود قم همه اش مرجع تقلید اگر...

کمتر از ذره ای از علم خودت بنمایی

مثل تو نیست، اگر داشت زمین رو می کرد

همسری نیست برای تو ز بس یکتایی

حاجت مردم قم دست غلامان شماست

تو امید دل شیعه ز غم فردایی

وسعت روح تو قم را چو مدینه کرده...

گر چه پنهان شده قبری، تو خودت زهرایی

باطن قم، نجف و مکه و مشهد باشد

یک حرم داری و این قدر در آن دارایی

مثل ایوان نجف، صحن تو حالی دارد

تو نظر کردۀ چشمان خود مولایی

خشت خشت حرمت پنجره ی فولاد است

کار خاک قدمت، کار دم عیسایی...

گردن مردم ایران به خدا حق داری...

مایۀ قدرت ما پیش همه دنیایی

حسین رستمی

 امام رضا(ع) و حضرت معصومه (س)

خانه های آن کسانی میخورد در بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
عرض حاجت میکنم آنجا که صاحبخانه اش
پاسخ یک میدهد با ده برابر بیشتر
گاه گاهی که به درگاه کریمی میروم
راه میپویم نه با پا، بلکه با سر بیشتر
زیر دِین چهارده معصومم(ع)اما گردنم
زیر دِین حضرت موسی بن جعفر(ع) بیشتر
گردنم در زیر دینِ آن امامی هست که
داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر
آن امامی که فداکِ گفتنش رو به قم است
باسلامش میکند قم را منوّر ، بیشتر
قم، همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین
همچنین از آسمان دارد چِل اختر بیشتر
قصد این بارِ قصیده از برادر گفتن است
ورنه میگفتم از این معصومه خواهر(س) بیشتر
من برایش مصرعی میگویم و رد میشوم
لطف بابا ها ست معمولاً به دختر بشتر
عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم
بودنم را میکنم اینگونه باور بیشتر
گنبدت ضرب المثل های مرا تغییر کرد
هرکه بامش بیش برفش ، نه! کبوتر بیشتر
چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است
اینچنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر
پیش تو شاه و گدا یکسان تراند از هرکجا
این حرم دیگر ندارد حرفِ کمتر ، بیشتر
از غلامان شماهم میشود دنیا گرفت
من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر
ای که راه انداختی امروز و فردای مرا
چشم در راه تو هستم روز آخر بیشتر
بر تمام اهل بیت خویش حساسی ولی
جان زهرا(س) ـ چون شنیدم که به مادر بیشتر-
دوستت دارم نمیدانم که باور میکنی
راست میگویم به والله از ابوذر بیشتر

علی اکبر لطیفیان

حضرت معصومه(س)-مدح و مناجات
 
حرم امن تو کافی ست هراسان شده را
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را
 
دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت
تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را
 
مِهر تو باعث خاموشی آتش دان است
خارج از دست خلیل است، گلستان شده را
 
گندم ری به تنور کرمت پخته شود
از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را
 
هر چه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است
از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را
 
به در خانه ی تو بسته و وابسته شدیم
چه نیازی ست به جنّت سگ دربان شده را
 
گر قرار است جبینش به قدومت نرسد
کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را
 
در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچید
پخش کردند اگر قصه مهمان شده را
 
شدنی نیست کرم داشته باشی، امّا
دستگیری نکنی دست به دامان شده را
 
پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت
تا ببندند به آن زلف پریشان شده را
 
ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم
گذری نیست به معراجِ تو حیران شده را
 
جلوه ای کردی و زهرای پر از جذبه ی تو
تا قم آورد دل شاه خراسان شده را

علی اکبر لطیفیان

حضرت معصومه(س)-مدح
 
ري زاده ايم و مزرعه سبز گندميم
هر صبح با حسين شما در تكلميم
 
ما شیعه ولایت مولا، نسب نسب
سلمان پابرهنه اي از نسل چندميم
 
گاهي ميان خنده خورشيد گريه ايم
گاهي ميان گريه زهرا تبسميم
 
همسايه حريم تو همسايه خداست
پس صد هزار شكر كه همسايه قميم
 
آن قدر عاشقان و بزرگان و عالمان
دلداده تواند كه ما بين آن گميم
 
اي دست گير صبح قيامت سرم فدات
هم خانواده هم پدر و مادرم فدات
 
بالاتر از پريدن پرهاست بام تو
ماها نمي رسيم به شان مقام تو
 
خم مي شود تمامي دنيا برابرت
اي احترام آل عبا احترام تو
 
بايد هزار بار نشست و بلند شد
وقتي كه مي رسند بزرگان به نام تو
 
اين شان توست حرمت توست احترام توست
گوید اگر "فداک ابوک" امام تو
 
آباد گشت قلب زمين زير پاي تو
آباد گشت مسجد دين با كلام تو
 
يعني تمام هستي دين مال فاطمه است
يعني تمام ملك زمين مال فاطمه است
 
تو آمدي كه رحمت دنياي ما شوي
منجي تا قيامت كبراي ما شوي
 
ما مرده ايم و تو نفست مرده زنده كن
پس واجب است اين كه مسيحاي ما شوي
 
تو خانمي و جلوه بالاي هر سري
اصلاً عجيب نيست كه آقاي ما شوي
 
تو آمدي كه با بركات نسيمي ات
روزي يا امام رضاهاي ما شوي
 
اصلاً قرار بود در ايران زمين ما
چون فاطمه بيايي و زهراي ما شوي
 
مهمان چند روزه ايران خوش آمدي
همشيره امام خراسان خوش آمدي
 
شهر تو آشيانه ي امن امام هاست
گلدسته ات مطاف شب و روز انبياست
 
بانو قسم به پنجره هاي ضريح تو
اين آستانه اي ست كه باب الرضاي ماست
 
روي در حريم تو این را نوشته اند
" اینجا حریم دختر پیغمبر خداست
 
این جا به احترام قدم نه، که از شرف
گيسوي حور و بال ملك فرش زير پاست
 
اين جا مس تو را به نگاهي طلا كنند
تا اسم اعظم است چه حاجت به کیمیاست"1
 
اينجا مدينه دگر آل فاطمه است
اينجا دل شكسته به دنبال فاطمه است
---------------------------------------------------------
1. مرحوم ریاضی - شعر منقوش بر یکی از درهای حرم حضرت معصومه سلام الله علیها

علي اكبر لطيفيان

حضرت معصومه(س)-مدح و مناجات
 
سائل لطف نوشتند بني آدم را
سرِ اين سفره نشاندند همه عالم را
 
صبح فردا عجبي نيست اگر بنشانند
يك طرف آسيه را، يك طرفت مريم را
 
حسِ معراج نشينيِ من اين است فقط
گوشه اي از حرمت پهن كنم بالم را
 
در ضريحت شرف آدميت ريخته اند
پس محال است كه آدم نكند آدم را
 
همه بالفعل مسيح اند اگر پخش كنند
نفسِ دختر موسايِ مسيحا دم را
 
مثل يك عرش براي تو حرم ساخته اند
كاش مي شد حرم حضرت زهرا هم را...
 
با گداييِ حرم فخر به دنيا داريم
هر چه داريم از اين دختر موسي داريم
 
قصد كردي بكِشي و بكِشاني همه را
تا به معراجِ بلندت برساني همه را
 
ريشه هاي دلِ ما رشته اي از چادر توست
چادرت را بتكان تا بتكاني همه را
 
به خدا ذره اي از خانمي ات كم نشود
چه براني همه را و چه بخواني همه را
 
تربت پاي تو بودن چه به ما مي آيد
پس چه بهتر سر راهت بنشاني همه را
 
يك دو قرباني ما نيست برازنده ي تو
وقت آن است بيايي بستاني همه را
 
بشكند گر سر عشاق فداي سر تو
همه ي ما به فداي نخي از معجر تو
 
ما گداييم همه وقت نظر داشتنت
خاك پاييم همه وقت گذر داشتنت
 
آمدي مردم ايران به نوايي برسند
ورنه جز اين كه بهانه ست سفر داشتنت
 
علم شد تربت سجاده ي بيت النّورت
حوزه ي علميه شد لطف سحر داشتنت
 
يك نفس در جگرت سوخت و شد روح الله
بركت داشت چقدر، آهِ جگر داشتنت
 
فتنه اي آمد و چون فاطمه جمعش كردي
اي به قربان تو و سينه سپر داشتنت
 
در طريقت نفس از پا كه بيفتد خوب است
سير معراج به اين جا كه بيفتد خوب است
 
گاه بابا سخنش را به تو تنها مي گفت
چون نبي گر چه علي داشت به زهرا مي گفت
 
جايگاه تو چنان در نظرش بالا بود
جاي آن داشت به تو اُمِّ ابيها مي گفت
 
دست خطِ تو كه مي ديد فقط مي بوسيد
تا كه يادِ تو مي افتاد "فداها" مي گفت
 
خبر از عصمت بي چون و چرايت مي داد
هر امامي كه مقامات شما را مي گفت
 
عمه ي كرب و بلا در تو تجلي كرده
بايد اين آينه را زينب كبري مي گفت
 
بر روي چشمِ همه جاي شما محفوظ است
احترام تو در اين شهر خدا محفوظ است
 
مطمئن باش در اين شهر پريشان نشوي
بي برادر نشوي پاره گريبان نشوي
 
مطمئن باش كسي سنگ نمي اندازد
از عبورت ز سر كوچه پشيمان نشوي
 
محملت بر روي چشم همگان جا دارد
به خدا مورد آزار مغيلان نشوي
 
آن قدر پوشيه و حله سرت مي ريزند
زير يك معجر پاره شده پنهان نشوي
 
زيور آلات تو را مردم اين جا نبرند
وسط خيمه ي آتش زده حيران نشوي
 
محملت شعله ور از واژه ي غارت نشود
حَرمت بسته به زنجير اسارت نشود

حسین رستمی

حضرت معصومه(س)

یک وسعت آبی و کبود آوردی

تنها نمی از یمی که بود آوردی

از رحمت بارانی اشکت بانو!

دریاچه ی قم را بوجود آوردی