علی اشتری

امام زمان(عج)-مناجات محرمی 

 

 از هجر تو طبیعت ما گریه می کند

چشم تمام آینه ها گریه می کند

چشم انتظار آمدنت شیر خواره‌ای است

گهواره‌ای به کرب و بلا گریه می کند

پای سه ساله‌ای که پر تاول آمده است

دارد به سوز اشک و دعا گریه می کند

در علقمه به خاطر تو مشک پاره ای

دارد کنار دست جدا گریه می کند

گودال سرخ روز عطش نعره می کشد

از روضه های خون خدا گریه می کند

احسان محسنی فر

امام زمان(عج)-مناجات


این روزها برای شما غصّه می خورم

دل داده ام به پای شما غصّه می خورم

وقتی تو نیستی دل من شور می زند

جان سوز تر برای شما غصّه می خورم

با گفتن از فراق شما گریه می کنم

با خواندن دعای شما  غصّه می خورم

گاهی پیاده عازم صحرای غم شوم

دنبال خیمه های شما غصّه می خورم

با هر گناه دور ز من می شویّ و من

با شرم در قفای شما غصّه می خورم

پرونده ی گناه مرا کم مرور کن

آقا خودم به جای شما غصّه می خورم

وقتی حضور گرم تو در روضه حس شود

من هم به اقتدای شما غصّه می خورم

هنگام نوحه خوانی و شور حسین حسین

در حسرت صدای شما غصّه می خورم

گاهی که حنجرم ز عطش خشک می شود

بر جدّ سر جدای شما غصّه می خورم

تو دیده ای آنچه فقط ما شنیده ایم

با یاد کربلای شما غصّه می خورم

علیرضا لک

امام زمان(عج)-مناجات محرمی


خالی شد از نبودن تو زیر پای من

قحط امید آمده بین صدای من

ترس همیشگیم همین است یک نفر

در خدمت نگاه تو باشد به جای من

پژمردگی نرفته هنوز از قنوت هام

شاید قرار نیست بگیرد دعای من

شیرین هم از شنیدنشان ترش می کند

وقتی که نیست شور تو در شعرهای من

باید برای بال و پرم آسمان شوی

یا بال های تازه بسازی برای من

نه می شود که زودتر از این پرنده شد

امضا شود اگر سفر کربلای من

آن جا شنیدنی ست دم نوحه های تو

غرق حسین می شود «آقا بیا» ی من

هم ناله با حسین شوم در لب فرات

سقای من! برادر من! با وفای من

رحمان نوازنی

امام زمان(عج)-مناجات محرمی


آقا سلام ماه محرم شروع شد

بازاین چه شورش است و چه ماتم شروع شد

آقا سلام تحفۀ اشکی به من دهید

ماه گدایی من و چشمم شروع شد

یادم نرفته است نگاه شما به ما

از گریه های ماه محرم شروع شد

قد قامت الحسین که تشنه شهید شد

شد قامت العزا غم عالم شروع شد

ده روز اعتکاف دوچشمم برایتان

در روضه مثل مسجد اعظم شروع شد

هاجر به پای روضۀ اصغر نشسته است

تا این که جوشش زمزم شروع شد

آقا سلام نیت گریه نموده ام

شیرین ترین عبادت ما هم شروع شد

علی ناظمی

اشعار ماه محرم – امام زمان(عج)

 

صدای گریه تان پیر کرده عالم را

بیا که با تو بپوشم لباس ماتم را

 

هزار شکر نمردم که باز میبینم

کتیبه های عزا ؛ مشکی محرّم را

 

برای عمه خود تا که روضه میخوانی

به گریه شعله زنی دودمان آدم را

 

دخیل بسته ام امسال قبل جان دادن

ببینم اشک تو را روضه مجسّم را

 

به نور خویش عزاداری مرا پُر کن

به سایه ات بپذیر از گدات این کم را

 

مرا شبیه شهیدان شهید عشقت کن

به بال شوق و بصیرت بگیر دستم را

 

بیا ؛به رفیقان رفته ام سوگند

که با تو بگریم تمام این غم را

سودابه مهیجی

ورود به ماه محرم


گلدان همین که غنچۀ مریم درآورد

پرپر شود که ساقۀ محکم درآورد

از کوچه ها صدای غمی می رسد که باز

یک شهر را به رنگ محرّم درآورد

تا ابر را که خیمه زده بر فراز خاک

نم نم به شکل اشکِ فراهم درآورد

«باز این چه شورش است» که می خواهد این چنین

شور از  هر آنچه گریه و ماتم درآورد

باید دوباره عشق، لباس سیاه را

از بقچه های کهنۀ پُر غم درآورد

غلامرضا سازگار

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه و محرم


تو از سوز دل و از غربت حیدر خبر داری؟

تـو از تنهایــی اولاد پیغمبــر خبـر داری؟

تو هم چون نور در صلب حسین بن علی بودی

تـو از سـوز دل صدیقۀ اطهـر خبـر داری؟

اگر چه کرد پنهان راز خود را از علی، زهرا

تـو تنهـا از مـدال سینۀ مـادر خبر داری

عموی کوچک تو قاتل خـود را ندیـد اما

تو خود از آنچه پیش آمد به پشت در، خبر داری

تو می دانی علی با چاه کوفه شب چه ها می گفت

تـو از ناگفتـه غم هـای دلِ حیـدر خبـر داری

تو اشک خجلت عباس را در علقمـه دیدی

تو از آن کشتۀ بی چشم و دست و سر خبر داری

تو بـا جد غریب خـود بـه دشت کربـلا بـودی

تو از قلب وی و داغ علی اکبـر خبـر داری

تو روی شانۀ خورشید دیدی ماه کوچک را

تو از پیکان و ذبح حنجر اصغـر خبـر داری

تـو دیـدی عمـه ات زینب، کنـار قتلگاه آمد

تو از بوسیدن آن نازنین حنجر خبـر داری

تو می دانی که «میثم» از فراقت سوزد و سازد

تو از این بندۀ بی دست و پا بهتر خبر داری

امیرحسین محمودپور

امام زمان(عج)-مناجات محرمی 

 

شب بی حضور ماه به فردا نمی رسد

قطره بدون رود به دریا نمی رسد

عمری گذشت و غرق شدم در نبودنت

نوکر بدون عشق به مولا نمی رسد

گم می شود مسیر خدا در نبودنت

حتی دعا بدون تو بالا نمی رسد

ما را اسیر کرده همین فتنه های سخت

این امتحان به اهل تولا نمی رسد

یا "سید البکا" در این روضه های سخت

روضه به پای روضه ی سقا نمی رسد

در جان ماست روضه ی جد غریب تو

از چه نگاه فیض تو بر ما نمی رسد؟

شب های جمعه از طرف مقتل الحسین

جز روضه های حضرت زهرا نمی رسد

عمری به کنج میکده تنها نشسته ام

برخاک کربلا دلم آیا نمی رسد؟

یا رب ببین محرم ما می رسد ز راه

اما چه سود دیدن آقا نمی رسد!

علی اکبر لطیفیان

امام زمان(عج)-مناجات


نوشته اند دلم را برای خون جگری

بدون گریه زمانه نمی شود سپری

نیازمندِ تکامل، به گریه محتاج است

درخت آب ندیده نمی دهد ثمری

دو فیض، توشۀ راه سلوک عاشق هست

توسل سحری و عنایت سحری

هزار نافله خواندن چه فایده دارد

اگر نداشته باشد به عاشقان نظری

به هر دری که زدم باز پشت در ماندم

بس است در زدن من، بس است در به دری

برای بنده خریدن بیا سر بازار

چه خوب می شود این مرتبه مرا بخری

بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد

چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری

همیشه خیر قنوت تو می رسد به همه

اگر چه نام مرا در نوافلت نبری

خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد

دعای من به خودم هم نمی کند اثری

یگانه منتقم خون کربلا برگرد

قسم به عمۀ مظلومه ات بیا برگرد